نوشته ی ۲۶ هفتگی

سلام

روز چهار شنبه هفته گذشته یعنی ۲۷ تیر ماه من ۶ ماهم تموم شد.الان وزنم حدود یک کیلو شده.یعنی سونو گرافی این طور میگه.مامانم ۷۴ کیلو شده.کلی دستهاش تپل شده.شکمش هم قلمبه شده.ما روز جمعه ساعت ۱۱ راه افتادیم سمت کرج.آخه یک ماه و نیم من و مامانم شمال خونه ی بابا بزرگم اینها بودیم و بابا جونم هم تو این مدت هی رفت و آمد میکرد .تقریبا هر دو هفته یه بار آخر هفته رو میومد پیش ما.

این مدت خیلی خوش گذشت.کلی به مامان بزرگم اینها زحمت دادیم.مامانم و خاله رویا یه روز رفتن بازار و برای من یه پستونک گرون قیمت خریدن که درجه حرارت بدن رو نشون میده.تازه موزیکال هم هست.شیشه شور و ۴ تا توپ خوشگل هم خریدن برام.

یه روز هم بابا و مامانم رفتن بیرون و برای اتاقم زینگیل فینگیل خریدن.

این روزها طبق یه الگوی منظم میخوابم و بیدار میشم.وقتی بیدارم لگد میزنم.مامان دستشو میزاره رو شکمش و کیف میکنه.گاهی بابام هم که دم دست باشه دستشو میزاره رو شکم مامانم و کیف میکنه.اگه یه چند ساعتی لگد نزنم مامانم خیلی نگران میشه و بعد که دوباره لگد میزنم مامانم از خوشحالی گریه میکنه.

راستی من هنوز اسمی ندارم.

سونو گرافی به مامانم اینها گفته من پسرم.

عمو کیا به بابام اس ام اس زده و گفته بزارین رامتین یا کسری یا ...

مامان بزرگم یه عالمه اسم انتخاب کرده مثل : بامداد. کوهیار.کیان...

شما هم اگه اسمی به ذهنتون میرسه لطفا کامنت بزارین و به مامانم تو انتخاب اسم کمک کنین.

ممنونم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد